روضه‌ی خلد برین خلوت درویشان است ۰۴۹

رواق / Ravaq - En podcast af فرزآن

«««««می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۰۴۹فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلانروضه‌ی خلد برين خلوت درويشان استمايه‌ی محتشمی خدمت درويشان استگنج عزلت (عزت) که طلسمات عجايب داردفتح آن در نظر رحمت درويشان استقصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت(قصر جنت که به دربانیش آمد رضوان)منظری از چمن نُزهت درويشان استآن چه زر می‌شود از پرتو آن قلب سياهکيميايی‌ست که در صحبت درويشان استآن که پيشش بنهد تاج تکبر خورشيدکبريايی‌ست که در حشمت درويشان استدولتی را که نباشد غم از آسيب زوالبی‌تکلف بشنو دولت درويشان استخسروان قبله حاجات جهانند ولیسببش بندگی حضرت درويشان استروی مقصود که شاهان به دعا می‌طلبند(چهره‌ی بخت که دل می‌برد از شاه و گدا)مظهرش (منظرش) آينه طلعت درويشان استاز کران تا به کران لشکر ظلم است ولیاز ازل تا به ابد فرصت درويشان استای توانگر مفروش اين همه نخوت که تو راسر و زر در کنف همت درويشان استگنج قارون که فرو می‌شود (می‌رود) از قهر هنوزخوانده باشی که هم از غيرت درويشان است(صدمه‌ای از اثر غیرت درویشان است)من غلام نظر آصف عهدم کو راصورت خواجگی و سيرت درويشان استحافظ ار آب حيات ازلی (ابدی) می‌خواهیمنبعش خاک در خلوت درويشان استSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations