تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست ۰۳۶

رواق / Ravaq - En podcast af فرزآن

غزل نمره ۰۳۶فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلانتا سر زلف تو در دست نسيم افتادستدل سودازده از غصه دو نيم افتادستچشم جادوی تو خود عين سواد سحر استليکن اين هست که اين نسخه سقيم افتادستدر خم زلف تو آن خال سيه دانی چيستنقطه دوده که در حلقه جيم افتادستزلف مشکين تو در گلشن فردوس عذارچيست طاووس که در باغ نعيم افتادستدل من در هوس بوی تو ای مونس جانخاک راهيست که در دست نسيم افتادستهمچو گرد اين تن خاکی نتواند برخاستاز سر کوی تو زان رو که عظيم افتادستسايه قد تو بر قالبم ای عيسی دمعکس روحيست که بر عظم رميم افتادستآن که جز کعبه مقامش نبد از ياد لبتبر در ميکده ديدم که مقيم افتادستحافظ دلشده (گمشده) را با غمت ای يار (جان) عزيزاتحاديست که در عهد قديم افتادستSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations