بی مهر رخت روز مرا نور نماندست ۰۳۸

رواق / Ravaq - En podcast af فرزآن

لینک گوگل پادکست برای زمانی که کست‌باکس نافرمانی می‌کنهغزل نمره ۰۳۸مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیلبی مهر رخت روز مرا نور نماندستوز عمر مرا جز شب ديجور نماندستهنگام وداع تو ز بس گريه که کردمدور از رخ تو چشم مرا نور نماندستمی‌رفت خيال تو ز چشم من و می‌گفتهيهات از اين گوشه که معمور نماندستوصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشتاز دولت هجر تو کنون دور نماندستنزديک شد آن دم که رقيب تو بگويددور از رخت (درت) اين خسته رنجور (مهجور) نماندستصبر است مرا چاره هجران تو ليکنچون صبر توان کرد که مقدور نماندستدر هجر تو گر چشم مرا آب روان است (نمانَد)گو خون جگر ريز که معذور نماندستمن بعد چه سود ار قدمی رنجه کند دوستکز جان رمقی در تن رنجور نماندستحافظ ز غم از گريه نپرداخت به خندهماتم‌زده را داعيه سور نماندستSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations