چه لطف بود که ناگاه رشحهی قلمت ۰۹۳
رواق / Ravaq - En podcast af فرزآن
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۰۹۳مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلانچه لطف بود که ناگاه رشحهی قلمت حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت به نوک خامه رقم کردهای سلام مرا که کارخانهی دوران مباد بیرقمت نگويم از من بیدل به سهو کردی ياد که در حساب خرد نيست سهو (نیست) بر قلمتدلم مقیم در توست حرمتش میداربه شکر آنکه خدا داشتهاست محترمت مرا ذليل مگردان به شکر اين نعمتکه داشت دولت سرمد عزيز و محترمت بيا که با سر زلفت قرار خواهم کرد که گر سرم برود برندارم از قدمت ز حال ما دلت آگه شود مگر (ولی) وقتیکه لاله بردمد از خاک کشتگان غمتروان تشنهی ما را به جرعهای درياب چو میدهند زلال خضر ز جام جمتصبا ز زلف تو با هر گلی حدیثی کرد رقیب کی ره غماز داد در حرمت هميشه وقت تو ای عيسی صبا خوش باد که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمتSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations