ماهم این هفته شد از شهر و به چشمم سالی‌ست ۰۶۸

«««««می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۰۶۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلانخوانش غزل 1:06:04ماهم اين هفته (شد از شهر) برون رفت و به چشمم سالی‌ستحال هجران تو چه دانی که چه مشکل‌ حالی‌ستمردم ديده ز لطف رخ او در رخ اوعکس خود ديد گمان برد که مشکين خالی‌ستمی‌چکد شير هنوز از لب همچون شکرشگر چه در شيوه‌گری هر مژه‌اش قتالی‌ستاي که انگشت‌نمایی به کرم در همه شهروه که در کار غريبان عجبت اهمالی‌ستبعد از اينم نبود شائبه در جوهر فردکه دهان تو در اين نکته خوش استدلالی‌ستمژده دادند که بر ما گذری خواهی کردنيت خير مگردان که مبارک فالی‌ستکوه اندوه فراقت به چه حالت (حیلت) بکشدحافظ خسته که از ناله تنش چون نالی‌ستSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Om Podcasten

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم. _ من فرزین رنجبر هستم.