عکس روی تو چو در آینهی جام افتاد ۱۱۱
رواق / Ravaq - En podcast af فرزآن
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۱۱۱فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلانعکس روی تو چو در آينهی جام افتاد عارف از خندهی می، در طمع خام افتاد (عاشق سوخته دل)حسن روی تو به يک جلوه که در آينه کرد (جلوهای کرد رخت روز ازل زیر نقاب)اين همه نقش در آيينهی اوهام افتاد اين همه عکس می و نقش (مخالف) نگارين که نمود يک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد غيرت عشق زبان همه خاصان ببريد کز (از) کجا سر غمش در دهن عام افتاد من ز مسجد به خرابات نه خود افتادماينم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار هر که در دايرهی گردش ايام افتاد در خم زلف تو آويخت دل از چاه زنخآه کز چاه برون آمد و در دام افتاد آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بينیکار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد زير شمشير غمش رقصکنان بايد رفت کان که شد کشتهی او نيک سرانجام افتاد هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است اين گدا بين که چه شايستهی انعام افتاد صوفيان جمله حريفند و نظرباز ولیزين (زآن) ميان حافظ دلسوخته بدنام افتادSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations