قسمت 17 - سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی گریۀ حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق کاندر این طوفان نماید هفت دریا شبنمی حمایت مالی از هنر حافظ لینک حمایت برای خارج از ایران توییتر هنر حافظ اینستاگرام هنر حافظ

Om Podcasten

حافظ بخونیم و از خوندنش لذت ببریم :) لطفاً پیشنهادات و انتقادات و نکته‌های خودتون رو توی توییتر و ایستاگرام بهمون بگین. @hafezartistry اگه دوس داشتین توی سایت «حامی باش» ازمون حمایت کنین.