1286 دلتون میخواد میلیونر بشید✍️عَزیز نَسین
هزارداستانHazardastan - En podcast af Mehran mantashi
Kategorier:
«مَحمَت نُصرَت» (1915-1995) معروف به عزیز نسین، مترجم و طنز نویس توانای اهل ترکیه است. او نویسندگی را از سال 1945 با مقاله نویسی در مجلات شروع کرد. بدون شک طنزنویسی یکی از مشکلترین رشتههای ادبیات جهانی است که کمتر نویسندهای میتواند در این راستا به طور کامل موفق عمل کند اما عزیز نسین با قلم خود سالهای زیادی علیه ظلم و استبداد نوشت و ظالمان را به سخره گرفت. او با آثار جاودانیاش مرزها را در هم نوردید و به نویسندهای فراملیتی تبدیل شد. عزیز نسین میگفت: برای من هیچ حدو مرزی متصور نیست و با قلم خود در هر جای دنیا نالهای از انسانها بشنوم آن را به قلم خواهم کشید و به گوش همه جهانیان خواهم رساند. مَحمَت نُصرَت نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه بود.پس از خدمت افسری حرفهای، نسین سردبیری شماری گاهنامه طنز را عهدهدار شد. دیدگاههای سیاسی او منجر به چند بار به زندان رفتن شد. بسیاری از آثار نسین به هجو دیوانسالاری و نابرابریهای اقتصادی در جامعهٔ وقت ترکیه اختصاص دارند. آثار او به بیش از ۳۰ زبان گوناگون ترجمه شدهاند. بسیاری از داستانهای کوتاه او را ثمین باغچهبان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد به...درباره کتاب محمود و نگارکتاب «محمود و نگار» نوشته عزیز نسین (۱۹۹۵-۱۹۱۵)، نویسنده، طنزنویس و مترجم اهل ترکیه است. بیشتر آثار او، هجویهای است در برابر نابرابریهای جامعه ترکیه و دشواریهای زیستی مردم، او موفق به دریافت بیش از ۲۳ جایزه در طول عمر خود شده و کتابهایش به بیش از ۳۰ زبان نیز ترجمه شده است. این کتاب به همراه دو عنوان دیگر، مجموعهای از بهترین آثار و داستانهای کوتاه اوست، که به زبانی طنز قدرت حاکمان را نشانه گرفته است. در بخشی از کتاب «محمود و نگار» میخوانیم: «اینها رو که واسهت تعریف میکنم بنویس آقا روزنومهچی؛ بنویس تا عالم و آدم ماجرای ما رو بخونن و عبرت بگیرن. اسم من محموده، اسم اون نگار... اسم قصهمونو بذار «محمود و نگار»؛ بذار ملت بخونن و گریه کنن، بخونن و زار بزنن... بلاهایی که سر «لیلی و مجنون»، سر «اصلی و کرم»، سر «شیرین و فرهاد» اومد پیش ِ بلاهایی که سرِ ما اومده اصلش به حساب نمیآد... اصل داستان داستانِ ماست، داستانِ اونا سیری چنده... آدمای دیگه از این دموکراسی به مال و منال رسیدن، مملکتو صاحب شدن و انداختن پشت قبالهشون، اون وقت ما نتونستیم یه زنو عقد بکنیم و سر و سامون بگیریم. حالا یه سیگار روشن کن، پُکی بزن و با حوصله گوش کن... خونواده ما از اشراف آقسو به حساب میآد... یه همسایهای داریم اسمش حمزه افندیه. این حمزه افندی دختری داره اسمش نگاره. الآن چون پرنده از چنگمون پریده و رفته، تا اونجا که زبون تو دهنم میچرخه این نگارو واسهتون تعریف میکنم».--- Send in a voice message: https://podcasters.spotify.com/pod/show/hazardastan/message Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.