1614 تهران شهر بی آسمان✍️امیرحسن چهلتن

هزارداستانHazardastan - En podcast af Mehran mantashi

Kategorier:

خلاصه داستان کتاب تهران، شهر بی‌آسمان در بابِ لمپن‌ها در کوچه‌های تهران«تهران، شهر بی‌آسمان» بی‌چون و چرا یکی از شاهکارهای ادبیات معاصر ایران است. این کتاب یکی از سیاسی‌ترین رمان‌های کوتاه فارسی است، کتابی که توانسته نام «امیرحسین چهل تن» را بیش از پیش در ذهن مخاطب فارسی زبان پررنگ و ماندگار کند. تهران، شهر بی‌آسمان از حیث لُمپنیسم و پرداختن به افراد خرده‌طبقه‌ایِ جامعه، به کتاب‌های «گور و گهواره» اثر «غلامحسین ساعدی» و «شب هول» اثر «هرمز شهدادی» پهلو می‌زند. با وجود کتاب‌هایی مانند تهران، شهر بی‌آسمان، هنوز هم می‌توان به خواندن یک اثر فاخر و ارزشمند ایرانی در بازار آشفته‌ی کتاب امیدوار بود. این کتاب در سال 82 در انتشارات نگاه منتشر شده است.در این کتاب، داستان زندگی «کرامت» را می‌خوانیم. مردی که در کودکی مورد ظلم و سوء استفاده‌های زیادی قرار گرفته و از زندگی انتظاری جز بدبختی و سیاهی ندارد. او در فضایی ضداخلاقی و ضداجتماعی رشد می‌کند و تمام عقده‌ها و آسیب‌هایش را با خود به دوران جوانی و میانسالی کشانده است. کرامت حالا یک لمپن و جاهل تمام عیار است.وقایع این کتاب از ذهن کرامت می‌گذرد. به این ترتیب با داستانی سروکار داریم که گاهی سیال ذهن می‌شود و مخاطب را به این طرف و آن ‌طرف می‌کشاند. داستان چند خطی است و از چند مسیر مختلف روایت می‌شود، اما به دلیل انسجام جان‌مایه‌ی اصلی، همیشه برمی‌گردیم به همان جایی که باید، به کرامت و تهران؛ دو عنصری که کنار هم و با هم معنا پیدا می‌کنند. حوادث این کتاب در فاصله‌ی بین کودتای 28 مرداد و انقلاب 57 و سال‌های پس از آن اتفاق می‌افتد. با این که زمان این رمان خیلی دور و از دست رفته است، به جرات می‌توان گفت که این کتاب و حوادث و شخصیت‌های آن صرفت متعلق به همان دوره نیست. این کتاب صد و چند صفحه‌ای نماینده‌ی کوچکی از مردمی است که در فضای در ادبیات ایران کمتر شناخته شده‌اند و چندان به آن‌ها پرداخته نشده است.چهل تن در این کتاب با معرفی کرامت، سعی دارد او را در شرایط و محیط‌های مختلف اجتماعی قرار دهد تا ببیند یک لمپن تمام و کمال مثل کرامت از این امکانات استفاده می‌کند و می‌تواند هویت اجتماعی مشخصی به دست آورد یا این که قرار است تا پایان عمر در همان نقش مرداب‌گونه‌ای که دارد، فرو رود. به نظر می‌رسد، چهل تن چندان امیدی به کرامت ندارد. هر چه نباشد او یک لمپن تمام عیار است. هر چند جبر روزگار و گناه مردمان همه بر دوش کرامت سنگینی می‌کند. پس شاید گاهی بتوان از نفرت محض نسبت به این شخصیت چشم‌پوشی کرد و کمی هم با او هم‌دردی کرد.یکی از قهرمان‌های اصلی این کتاب «تهران» است، شهری که حالا از یک موجودیت جغرافیایی فاصله گرفته و به قامت یک شخصیت فاعل درآمده است. تهران موجودی است که نسبت به وقایع اطرافش واکنش نشان می‌دهد. با هر رویداد اجتماعی و سیاسی، کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌جنبند و به حرکت درمی‌آیند، روزها حرف می‌زنند و فریاد می‌کشند، و شب‌ها در پستوی تنهایی‌های خود فرو می‌روند. روایت داستان خطی نیست. ماجراها از یک جای مشخص شروع و به جای مشخصی ختم نمی‌شوند. داستان زندگی کرامت را تکه تکه می‌خوانیم و با این حال شیرازه‌ی داستان را گم نمی‌کنیم.--- Send in a voice message: https://podcasters.spotify.com/pod/show/hazardastan/message Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.