1869 همنوایی شبانه اُرکستر چوبها1/2✍️رضا قاسمی

هزارداستانHazardastan - En podcast af Mehran mantashi

Kategorier:

کتاب همنوایی شبانه ارکسترشخصیت اصلی داستان مردی 40 ساله به نام یدالله است؛ موزیسینی شکست خورده و تبعید شده از ایران که حالا در پاریس زندگی می‌کند. او بهمراه تعدادی ایرانی دیگر به نام‌های سید، رعنا، پروفت، بندیکت، کلانتر، میلوش و … در طبقه ششم ساختمان اریک فرانسوا اشمیت زندگی می‌کنند. چیزی که در بین همه‌ی این مهاجران ایرانی دیده می‌شود، درد و رنج دوری از وطن است و بنظر می‌رسد این فشارهای روانی به قدری زیاد است که هر کدامشان به نوعی بیماری روانی مبتلا شده‌اند. برای مثال یدالله بر این باور است که 3 بیماری روانی دارد و در جایی توضیح می‌دهد که حتی نمی‌تواند چهره‌اش را در آینه تحمل کند. مروری بر زندگی رضا براهنی یدالله مرد بسیار تنهایی است و برای تامین خرج زندگی به نقاشی ساختمان روی آورده است. او دلیل مهاجرت خود را دستیابی به آزادی فردی می‌داند. با اینکه آزادی همیشه بخش مهمی از زندگی او بوده اما متاسفانه در دوران کودکی و نوجوانی، زمانی که در ایران بود، این آزادی توسط خانواده، به خصوص پدرش یا قوانین کشور، از او سلب می‌شد. به همین دلیل یدالله تصمیم گرفت تا ایران را ترک کند و به پاریس برود تا شاید در آنجا به آزادی که همیشه در آرزویش بوده، برسد. همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها به موضوعات متفاوتی مانند مهاجرت، سیاست و مشکلات اجتماعی می‌پردازد. اما بنظر می‌رسد پررنگ‌ترین موضوع بحث شده در کتاب، مشکلات روانی و دیوانگی شخصیت‌هاست. قاسمی که خود در زمان نوشتن این رمان در پاریس زندگی می‌کرد، خود به خوبی با غربت و مهاجرت آشنا بوده است و توانست رنج و سختی مهاجرت و درد غربت را به زیبایی به تصویر بکشد و به خوبی مشکلات روحی و روانی را توصیف کند.این کتاب به خوبی به خواننده نشان می‌دهد که مهاجرت آنقدری که تصور می‌کنند رنگارنگ و قشنگ نیست، بلکه سختی‌ و مشکلات بسیار زیادی دارد. مشکلاتی که حتما باید به صورت صحیح با آن برخورد شود تا به بیماری‌های عمیق روحی و روانی تبدیل نشود.البته داستان نگاهی بسیار منفی و اغراق‌آمیزی نسبت به مهاجرت دارد و ریشه تمام مشکلات شخصیت‌‌ها را در مهاجرت می‌داند. در صورتی که از همان ابتدا هم خواننده می‌تواند ببیند اغلب شخصیت‌های اصلی داستان از نوعی افسردگی رنج می‌برند و هیچ راهکاری برای مقابله با آن ندارند، جز اینکه داروی لیزانکسیا مصرف کنند.بخش عمده‌ای از درگیری‌های ذهنی شخصیت اصلی داستان، یعنی یدالله، از ایران آغاز شده و همچنان مانند سایه او را دنبال می‌کند. او هنوز خاطرات و بحران‌هایی که در نوجوانی تجربه کرده را در تنهایی نشخوار می‌کند؛ آنقدر خودخوری می‌کند که باعث نابودی جان و روح او شده است. بصورتی که حتی دیگر نمی‌داند چگونه می‌تواند خود را اصلاح کند یا از فرصت‌هایی که جلوی پایش قرار دارد بهره ببرد.نگاهی عمیق‌تر به کتابهمنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها به موضوعات متفاوتی مانند مهاجرت، سیاست و مشکلات اجتماعی می‌پردازد. اما بنظر می‌رسد پررنگ‌ترین موضوع بحث شده در کتاب، مشکلات روانی و دیوانگی شخصیت‌هاست. قاسمی که خود در زمان نوشتن این رمان در پاریس زندگی می‌کرد، خود به خوبی با غربت و مهاجرت آشنا بوده است و توانست رنج و سختی مهاجرت و درد غربت را به زیبایی به تصویر بکشد و به خوبی مشکلات روحی و روانی را توصیف کند.این کتاب به خوبی به خواننده نشان می‌دهد که مهاجرت آنقدری که تصور می‌کنند رنگارنگ و قشنگ نیست، بلکه سختی‌ و مشکلات بسیار زیادی دارد. مشکلاتی که حتما باید به صورت صحیح با آن برخورد شود تا به بیماری‌های عمیق روحی و روانی تبدیل نشود.البته داستان نگاهی بسیار منفی و اغراق‌آمیزی نسبت به مهاجرت دارد و ریشه تمام مشکلات شخصیت‌‌ها را در مهاجرت می‌داند. در صورتی که از همان ابتدا هم خواننده می‌تواند ببیند اغلب شخصیت‌های اصلی داستان از نوعی افسردگی رنج می‌برند و هیچ راهکاری برای مقابله با آن ندارند، جز اینکه داروی لیزانکسیا مصرف کنند.بخش عمده‌ای از درگیری‌های ذهنی شخصیت اصلی داستان، یعنی یدالله، از ایران آغاز شده و همچنان مانند سایه او را دنبال می‌کند. او هنوز خاطرات و بحران‌هایی که در نوجوانی تجربه کرده را در تنهایی نشخوار می‌کند؛ آنقدر خودخوری می‌کند که باعث نابودی جان و روح او شده است. بصورتی که حتی دیگر نمی‌داند چگونه می‌تواند خود را اصلاح کند یا از فرصت‌هایی که جلوی پایش قرار دارد بهره ببرد.--- Send in a voice message: https://podcasters.spotify.com/pod/show/hazardastan/message Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.