هزارقصه | ماموریت سپید ابری

iGhe3 | آی‌قصه - En podcast af iGhe3

Kategorier:

✍️ نوشته‌ی فریناز مختاری
🎙 قصه‌گو: سینوره کفاش‌طلب
👩‍🎨 تصویرگر: نیلوفر برومند


بخشی از داستان:
لی‌لی،  ابر مهربان و آرامی بود. درست برعکس سپید، دوستش که توی شهر ابرها، به  بازیگوشی و شیطنت معروف بود. یکی از روزهای زمستان که هوا سرد بود و برف،  شهر را سفیدِ سفید کرده بود، لی‌لی خیلی آرام نشسته بود گوشه‌ی آسمان و  داشت بچه‌ها را تماشا می‌کرد که مشغول برف بازی بودند. سپید اما مشغول  شیطنت بود. او سوار دوستش، باد شده بود و با صدای بلند فریاد می‌زد:  «بروووو.... تندترررر.... آفریییییییییین.... تند‌تر حرکت کن».


متن کامل قصه را این‌جا بخوانید


💈 وبسایت آی‌قصه: iGhe3.com
💈 اینستاگرام آی‌قصه: Instagram.com/iGhe3
💈 تلگرام آی‌قصه: t.me/iGhe3
💈 ایمیل آی‌قصه: [email protected]